ماشین اعدام نیز چاره‌ساز رژیم نیست

بیانیه: ماشین اعدام نیز چاره‌ساز رژیم نیست

بیانیه 17 زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در محکومیت اعدام 6 زندانی اهل سنت

17 زندانی محبوس در زندان رجایی شهر کرج طی بیانیه‌ای به اجرای احکام اعدام شش زندانی اهل‌سنت در این زندان، در سحرگاه چهارشنبه ۱۳ اسفندماه 1393، اعتراض کرده و گفته‌اند: «ماشین اعدام نیز چاره‌ساز رژیم نیست.»

حامد احمدی، کمال ملایی، جمشید دهقانی، جهانگیر دهقانی، صدیق محمدی و هادی حسینی این شهروندان کُرد سنی مذهب در شعبە ۲۸ دادگاە انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه به «محاربه»، «اقدام علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» محکوم شده‌ و حکم صادره اعدام برای آنها امروز به اجرا درآمد.

متن کامل بیانیه زندانیان رجایی شهر در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار گرفته که در پی می‌آید:

«رژیم این روزها با وحشی‌گری هرچه تمام‌تر ماشین اعدام را به کار انداخته و فقط طی سه روز گذشته، بیش از 60 نفر را اعدام کرد که 6 نفر از زندانیان عقیذتی اهل سنت بودند.

دادرسی غیرعادلانه، شکنجه در حین بازجویی و صدور احکام در دادگاه‌های غیر علنی و غیر منصفانه و به ویژه نحوه‌ی اعزام زندانیان برای سلول‌های انفرادی پیش از اعدام و حلق‌آویز کردن زندانیان در نیمه‌های شب، از وحشیانه‌ترین و ضد انسانی‌ترین رفتارهای این حکومت ارتجاعی است.

تردیدی نیست که شتاب بخشیدن به اعدام، در شرایطی که رژیم محتاج ترحم غرب برای توافق در پرونده‌ی مشکوک و ماجراجویانه‌ی هسته‌ای است، فقط به دلیل ترس و وحشت از خیزش‌های مردمی، اختلافات درون حکومتی، بحران‌های اجتماعی و فروپاشی حکومت است. گمان باطل عامل امنیتی حکومت این است که اگر بر تعداد اعدام‌ها بیفزاید، حتما در گسترش اعتراضات مردمی تاثیر بازدارنده دارد. در حالی که، فشارهای بسیار شدید ناشی از فقر عمومی و سرکوب اجتماعی، به نقطه‌ی غیر قابل برگشت رسیده و در وضعیت کنونی، هر نوع رفتار خشونت‌آمیز از ناحیه‌ی رژیم، به مثابه‌ی ریختن بنزین بر آتش است. به همین دلیل از همان ساعات اولیه‌ی انتشار خبر احتمال اعدام 6 زندانی عقیدتی، خانواده‌ها و برخی فعالین مدنی مخالف اعدام و شکنجه، روبروی زندان رجایی شهر (قتلگاه زندانیان) دست به اعتراض زده و ساعاتی پس از حلق‌آویز کردن گروهی از زندانیان، هم‌بندی‌های آنان در سالن 10 زندان با شعار الله‌اکبر – مرگ بر خامنه‌ای، لرزه بر اندام زندانبانان و قاتلان انداخته و همگی آنان در پشت درب بند جمع شده و به فکر چاره‌جویی افتادند.

رژیم در بحران فروپاشی غلتیده و جنگ و نزاع‌های جناح‌های مختلف آن از محافظه‌کار و اصلاح‌طلب به خوبی این واقعیت را آشکار ساخته است. تا آنجا که رفسنجانی، خواهان بستن تریبون مجلس شده، وزیر بهداشت از فاجعه در زندان‌ها می‌گوید، سخنگوی شورای نگهبان رژیم وضعیت حکومت را به جزایر سلطان‌نشین تعبیر می‌کند و فرمانده نیروی انتظامی از شرمساری رژیم به دلیل جنایات ارتکابی در کهریزک حرف می‌زند.

از دیگر سو، سندیکاها، اتحادیه‌ها و انجمن‌های مدنی – صنفی جایگاه تاریخی خود را با راه‌اندازی اعتراضات مردمی متشکل از کارگران، معلمان، پرستاران، دانشجویان، زنان و پشتیبانان محیط زیست، بیش از پیش نشان می‌دهند.

سرعت گسترش این اعتراضات به ویژه در آستانه‌ی برگزاری روز جهانی زن در روز 17 اسفند، حکومت را با بهت و هراس روبرو ساخته است. این مساله به خوبی نشان می‌دهد که نقش تشکل‌ها در سامان‌دهی اعتراضات صنفی و دموکراتیک تا چه اندازه با اهمیت است و این در حالی است که معلم‌ها و سایر طبقات اجتماعی، در تظاهرات صنفی خود، آزادی زندانیان سیاسی و مخالفت با اعدام و شکنجه را خواستار شدند. یعنی این که، مساله‌ی آزادی و مسایل معیشتی و اقتصادی در وضعیت کنونی، دو روی یک سکه است.

حکومت در برابر موج فزاینده‌ی اعتراضات از یک‌سو و به دریوزگی افتادن در مذاکرات هسته‌ای و ناتوانی از حل بحران‌های درونی از دیگر سو، راه اعدام را برگزیده و البته ناگفته آشکار است، بخش‌های زیادی از نیروهای درون حکومت نیز با این رویکرد مخالفت جدی دارند. زیرا از عواقب ویرانگر آن برای تسریع در فروپاشی آگاه هستند.

گروه‌های مختلف اجتماعی که با هر نوع اعدام و شکنجه مخالف هستند و بر حقوق اساسی شهروندان به ویژه نفی هر نوع تبعیض و نابرابری جنسیتی تاکید می‌کنند، روز 17 اسفند با حضور در میتینگ‌هایی که به همین منظور و در تهران با دعوت زنان آزادی‌خواه و عدالت‌طلب در برابر کانون وکلا برگزار می‌شود شرکت خواهند کرد تا عملا به حکومت‌گران نشان بدهند، سرکوب و اعدام، راه‌حل پاسخ‌گویی بحران‌های ناشی از اندیشه و عمل خود آنها، نیست و تمکین در برابر حقوق اساسی مردم، امری الزامی است.»

زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج

چهارشنبه ۱۳ اسفندماه ۱۳۹۳ – ۴ مارس ۲۰۱۵

امضاکنندگان:

ابوالقاسم فولادوند
اسدالله هادی
افشین حیرتیان
ایرج حاتمی
پیروز منصوری
حشمت‌اله طبرزدی
خالد حردانی
رضا اکبری منفرد
سعید ماسوری
سعید شیرزاد
سهیل بابادی
شاهرخ زمانی
صالح کهن‌دل
علی معزی
علیرضا فراهانی
فرید آزموده
مجید اسدی

بخشی از هتل عباسی و بازار هنر اصفهان در آتش سوخت + عکس

بخشی از هتل عباسی و بازار هنر اصفهان در آتش سوخت + عکس
پارکینگ هتل عباسی و بخشی از بازار اصفهان شب گذشته در آتش سوخت. علت این حادثه، آتش‌سوزی یکی از خودروهای حامل مواد آتش‌بازی بوده است.
بخشی از هتل عباسی و بازار هنر اصفهان در آتش سوخت + عکس
مراسم نورافشانی در محدوده خیابان چهارباغ عباسی به مناسبت ۲۲ بهمن در حال برگزاری بود که یک خودرو در نزدیکی هتل عباسی اصفهان و در جوار بازار هنر آتش گرفت، از آنجا که این خودرو حامل مواد آتش بازی و نورافشانی بوده، در جوار هتل عباسی دچار حریق شده و آتش ناشی از آن به درخت‌های پشت هتل عباسی نیز آسیب رسانده است.

بعد از این حادثه کارکنان هتل عباسی اصفهان اطفای حریق کردند و برخی از آنها به علت استنشاق دود مصدوم شده و به بیمارستان منتقل شدند.

مسوول روابط عمومی فوریت‌های پزشکی اصفهان گفته است: مصدومان این حادثه به سرعت توسط آمبولانس اورژانس به بیمارستان منتقل شدند و تحت درمان قرار گرفتند.

در اثر این آتش سوزی بخشی از بازار هتر اصفهان نیز آتش گرفت و زندی مدیر هتل عباسی این خبر را در گفتگو با خبرنگار مهر تایید کرد.

هتل عباسی اصفهان متعلق به دوره صفوی و یکی از زیباترین و البته گرانترین هتل‌های ایران به شماره می‌آید.

دیدنی ها

دور دنیا (7)

از برگه I Love Tabriz فیسبوک
صدها سال پیش ،نادرشاه بزرگ لقب ایران زمین را در سکه های ضرب شده اش در تبریز و مشهد ،برگزیده و امروز گروهی بیسواد-نادان و تجزیه طلب یاوه می سرایند که ،»» ایران «»» واژه ای جدید است !!!!! 6 واژهٔ دیگر

سایر

چرا دکتر مصدق در دادگاه شهادتین گفت؟

برگه دکتر محمد مصدق رهبر ملی ایرانیان فیسبوک
از کتاب: محمد مصدق در محکمه نظامی -جلیل بزرگمهر- ص 192، 234، 369، 389، 393، 417، 649 و هفدهم جلد دوم 11 واژهٔ دیگر

اجتماعی

ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺑﺮﺯﯾﻠﺸﻪ!

برگه آبادان ، 5 کیلومتر فیسبوک

ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺑﺮﺯﯾﻠﺘﻪ !
ﻫﺲ ، ﻧﻪ ﺍﯾﮑﻪ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺑﺮﺍ ﻣُﻦ ﻭ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺁﺏ ﺑﺸﮑﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺨﺮﯾﻢ ، ﮔﺎﺯﻩ ﺳﯿﻠﻨﺪﺭﯼ ﻣﯿﺨﺮﯾﻢ ، ﺧﺎﮎ ﮐﯿﻠﻮﯾﯽ ﻣﯿﺨُﺮﯾﻢ …
ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺑﺮﺯﯾﻠﺘﻪ !
ﻫﺲ ، ﺑُﺨﺪﺍ ﻫﺲ ، ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺑﺮﺍ ﻣُﻦ ﻭ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻟﻨﮕﻪ ﭘﺎ ﻭُﯼ ﻣﯿﺴﯿﻢ ﺩﺭ ﭘﺎﻻﯾﺸﮕﺎ ﺗﺎ ﯾﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﯿﺎﺩ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻣُﺰﺩ ﺑﺒﺮﻣﻮﻥ ﺗﻮ ﺑِﺮِﯼ ﺣﻤﺎﻟﯽ !
ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺑﺮﺯﯾﻠﺘﻪ !
ﺑﺮ ﻣﻨﮑﺮﺵ ﻟَﻨَﺖ ! ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺑِﺮِﯼ ﺁﻗﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﻌﺪِ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺟﻮﻥ ﮐﻨﺪﻥ ﺗﻮ ﭘﺎﻻﯾﺸﮕﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺻﺪﻗﻪ ﺳﺮ ﺩﻭﺩﺍ ﻭ ﮔﺎﺯﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺩﮐﺘﺮﺍ ﺑﺶ ﮔﻔﺘﻦ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺩﺍﺭﯼ!
ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺑﺮﺯﯾﻠﺘﻪ !
ﺑﺮﺯﯾﻠﻪ ، ﺍﺻﻦ ﻫﺎﻭﺍﯾﯿﻪ ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺑِﺮِﯼ ﻣﺎ ، ﺑﺮﺍ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻔﺖِ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﻣﻮﻥِ ﻣﯿﮑﺸﻦ ﻭ ﻣﯿﺒﺮﻥ ﻭ ﺑﻤﻮﻥ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺤﺮﻭﻡ!
ﺑِﺮِﯼ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﺑﺮﺯﯾﻠﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺻﺪ ﺗﺎ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﯿﺸﻮﻧﻨﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺋﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﻣُﻦ ﻭ ﺗُﻨﻪ ﻧﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﻭﻥ !
ﺑﺮﺯﯾﻠﻪ ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺣﮑﻤﺖ ﯾﺎﺩﺷﻮﻥ ﻣﯿﺮﻩ ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺁﺑﺶ ﺷﻮﺭﻩ ! ﻟﺠﻨﻪ !
ﻫــــــِـــﯽ ﻋـــــﺎﻣﻮ.
ﻣﻮ ﺧﻮ ﭼﯿﺰ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺑﺮﺍ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ.
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﺋﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﮕُﻢ : » ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺑﺮﺯﯾﻠﺸﻪ !!! «
ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﺭﺩﺵ ﮐﻤﺘﺮﻩ
NA DO
ه

اجتماعی

ارتباط قرص های ضد آبستنی با تغییرات در ساختار مغز

Contraceptive Pill Associated With Changes In Brain Structure؛
Justine Alford؛ November 26, 2014

http://www.iflscience.com/health-and-medicine/oral-contraceptive-pill-associated-brain-changes-and-better-performance-facial
از پنجاه سال پیش که این قرص ها عرضه شدند در زمینه ی پیشگیری از آبستنی تحولی به وجود آورد و زندگی زنان را دگرگون ساخت. 9 واژهٔ دیگر

علمی

کانالی برای نیروی خورشیدی

http://welldonestuff.com/canal-solar-power-project/

پیمانکار پروژه ی کانال نیروی خورشیدی، شرکت هندی سان ادیسون است. این یک پروژه ی ساده ولی مبتکرانه است که چندین مایل کانال مولد برق را در بر می گیرد. این پروژه در سال 2012 در ایالت ساحلی گجرات(Gujurat) آغاز شد. این طرح مبتکرانه از سامانه های نیروی خورشیدی عادی که روی زمین بنا می شوند متفاوت است زیرا در مقدار زیادی زمین و آب صرفه جویی می کند. پانل های خورشیدی سبب صرفه جویی آب می شوند زیرا مقدار آبی را که تبخیر می شوند کاهش می دهند. یکی از مسایل اصلی این پروژه، هزینه های سنگین آن است. هزینه ی آن حدود پنجاه درصد بیشتر از هزینه برای نیروگاه سنتی تخمین زده می شود که روی زمین بنا شود.
در دفاع از هزینه کرد بالاتر ف باید گفته شود که یک پروژه نظیر این، پیش از این ساخته نشده است. پروژه های تفکیک زمین نظیر این، اغلب گران هستند زیرا هیچ پروتکلی برای پیروی موجود نیست. همچنین، مشکلاتی وجود دارد که نیازمند پژوهش برای رفع هستند که آن را گران می کند.
فرضیه ی ساخت پانل های خورشیدی روی کانال یک ایده ی ساده است. اما وقتی موضوع صرفه جویی در زمین و آب در میان باشد منافع آن بسیار زیاد است.
در حدود یک میلیارد و دویست میلیون نفر در دنیا دسترسی به الکتریسیته ندارند. از زمان آغاز این پروژه در 2012 بیشتر آن تکمیل شده است.

اجتماعی

آیا فلسفه جالب رقص کردی را می دانید؟

برگه ایران زیبا فیسبوک؛ از کتاب تاریخ مادها

در سال 612 پیش از میلاد ، امپراتوری ماد به رهبری هوخشتره ، نینوا را از تسخیر آشوریان که برای مادها همیشه دردسر ساز بودند ، درآورد و امپراتوری خود را گسترش داد..
و پس از اتمام جنگ،پادشاه ماد (هوخشتره) از فرماندهان خود خواست چگونگی جنگ را برای وی به صورت پانتومیم شرح دهند.
چون بردن سلاح به کاخ پادشاهی ممنوع بود، برای تشریح جنگ فرمانده اول به جای شمشیر، از دستمال قرمز رنگی استفاده کرد و چگونگی جنگ را برای پادشاه تشریح کرد.
فرمانده اول که همان چوپی کیش نام گرفت، دست تمام سربازان خود را گرفت که نماد همبستگی و وفاداری سربازانش به همدیگر است.
نخست با رقصی آهسته که امروزه آن را گهریان می نامند، شروع کرد و این یعنی ما جنگ را آهسته شروع کردیم.
سپس با ریتم رقص را تند تر نمود و این یعنی که ما سریعا به سمت دشمن حمله بردیم .
در میان رقص که حماسی ترین رقص تاریخ است، چندین نوع دیگر وجود دارد از جمله رقص سه پا که یک پا به عقب رفته و سریعا دو پا به جلو برداشته می شود و به این معناست که اگر ما در جنگ یک قدم، عقب نشینی کردیم، در نهایت سریعا دو قدم به جلو رفتیم .
همچنین نوعی دیگر رقص کردی وجود دارد که چوپی کیش پای راستش می لنگد ولی سپس به یکباره رقص را تند می نماید و این یعنی اگر در جنگ زخمی شدیم ، خیلی زود بهبود یافتیم و باز به سوی دشمن هجوم بردیم.
هوخشتره پادشاه امپراتوری ماد، فرمان داد که این آیین را در همه ی مراسم ها به ویژه بعد از فتوحات و شادیها به کار بندند تا حماسه ی جنگ و پیروزی امپراتوری ماد، بر دشمنان فراموش نشود.

سایر

وطن فروشی و خیانت به ایران و ایرانی، تنها دریافت مزد از بیگانگان نیست!

برگه Persian Gulf فیسبوک

آیا «وطن فروش و خائن» به کسی م یگویند که وطن و کشور خود را در برابر دریافت پولی به بیگانگان می فروشد، یا آیا شامل حال آنانی که بیگانه را بر ایرانی ترجیح می دهند نیز می شود؟ 29 واژهٔ دیگر

اجتماعی

فیلسوفان، نوابغ، عارفان، دانشمندان و سیاستمداران کهن ایران بزرگ

برگه ایرانی باید بداند فیسبوک

بخشی از فیلسوفان، نوابغ، عارفان، دانشمندان و سیاستمداران کهن ایران بزرگ که هرکدام در نوع خود، سهم بسیار مهمی در مسیر تاریخ جهان داشته اند…

سایر

۴۳مین سالگرد آزادسازی بوموسو، تنب و تنبو در خلیج فارس از اشغال بریتانیا.

برگه Persian Gulfفیسبوک

نهم آذرماه برابر با ۳۰ نوامبر، چهل و سومین سالگرد آزادسازی سه آبخوست (جزیره) بوموسو (ابوموسی جعلی[*])، تنب (بزرگ) و تنبو (کوچک) در خلیج فارس، پس از ۶۴ سال اشغال از سوی نیروهای بریتانیایی است. 32 واژهٔ دیگر

اجتماعی

از چوپانی تا اختراع قلب مصنوعی…»پروفسور توفیق موسیوند»

برگه I am proud of being Iranian(من به ایرانی بودنم افتخار می کنم ) فیسبوک

متولد سال ۱۳۱۵در روستای ورکانه همدان،فارغ التحصیل رشته مهندسی کشاورزی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس مهندسی مکانیک از کانادا و دکترای پزشکی و فوق تخصص جراحی قلب از کانادا می‌باشد.وی استاد جراحی دانشکده پزشکی «اتاوا» کانادا و مخترع جهانی نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان.
او صاحب اختراعاتی چون قلب مصنوعی،امكان تشخیص پزشكی از راه دور و تنظیم و معالجه قلب،تعیین DNA انسان توسط اثر انگشت و 14 اختراع پزشكی دیگر،عالی‌ترین مقام علمی جهان از انجمن سلطنتی كانادا و انگلستان و نیز عضو انجمن دانشمندان نیویورك، بنیانگذار درمان پزشكی از راه دور،رئیس بخش قلب و عروق انستیو تحقیقات قلب دانشگاه اوتاوا (پایتخت كانادا) است
.او بعد از 37 سال،در سال 1381 و در همایش بین المللی بوعلی سینا به زادگاهش (همدان) بازگشت.كسی كه آمادگی خود را برای تأسیس دانشگاه و بیمارستانی بزرگ در كیش اعلام كرده است؛بیمارستانی كه با بزرگترین دانشگاه و بیمارستان جهان قابل رقابت باشد،و كمترین و كوچك‌ترین هزینه‌ای برای دولت ایران در برنداشته باشد و تمام منابع آن از اعتبارات شخصی او تأمین شود.

براي پسربچه‌ای که تا چهارده‌سالگی چوپانی می‌کرده و حتی بعد از مهاجرت نیز شب‌ها را به ظرف شستن می‌گذرانده چه سرنوشتی را پیش‌بینی می‌کنید؟ خیلی بعید است که او را یکی از برترین مخترعین و جراحان قلب جهان تصور کنید. پروفسور توفیق موسیوند که در خارج از ایران Tofy Mussivand نامیده می‌شود، در روستای ورکانه استان همدان چشم به جهان گشود.گویش مردم ورکانه لری است. او که در دوران کودکی و نوجوانی مجبور به چوپانی بود شب‌های تابستان که روی پشت‌بام دراز می‌کشید، مدت‌ها به آسمان و ستارگانی که به او چشمک می‌زدند خیره می‌شد، به دلایل آفرینش جهان فکر می‌کرد و از خود می‌پرسید: «هدف و منظور از خلقت اين نقاط نوراني و زيبا چيست؟ من چه كسي هستم و در كجاي اين دنياي بزرگ ايستاده‌ام؟». ‌این‌که چنین سوالاتی از ذهن یک کودک چوپان بگذرد به‌ نظر عجیب می‌رسد ولی دکتر موسیوند از همان کودکی نیز مشتاق خواندن و یادگیری چیزهای جدید بود و همین ویژگی به او کمک کرد که از محیط روستا خارج شده و ابتدا به دانشگاه تهران و سپس با بورسیه‌ای که به دست آورد به دانشگاه آلبرتا کانادا برسد. البته او کسی نیست که گذشته خود را انکار کرده یا از آن احساس پشیمانی کند، به همین دلیل وقتی برای همایش بین‌المللی بوعلی‌سینا بعد از ۳۷ سال به ایران سفر می‌کند چنین می‌گوید: «آمده‌ام تا سرى به زادگاهم، ورکانه، بزنم و گله گوسفندها را ببينم و به آسمان صاف و پرستاره خيره بشوم و يك بار ديگر به سال‌هاى دور كودكى‌ام بازگردم و آن نقطه عزيمتى را بيابم كه هرگز فراموشش نكرده و نمى‌كنم. راستش من با ياد كودكى آرامش پيدا مى‌كنم. آنجا هم هميشه دنبال خاطراتى بوده‌ام كه در دنياى مدرن و پيچيده به من آرامش بدهد كه آن‌ها را در چوپانى و همان شب‌هاى مهتابى مى‌يافتم. چوپانى انسان را به اصل خود و خدا و طبيعت نزديك مى‌كند»
.او درباره زندگی خود می‌گوید: «خانواده شلوغی بودیم،ساده زندگی كردن را دوست دارم،گله چرانی و دعوا و آشتی و عید نوروز و… من خیلی خوشبخت بودم كه پدرم گذاشت درس بخوانم،فرصتی كه نصیب خواهرانم نشد.بعد،از چوپانی‌هایش می‌گوید و شب‌هایی كه نتوانسته بود بخوابد و اینكه چرا پیامبران بیشتر چوپان و یا نجار بودند
برخی از عناوین و دستاوردهای پروفسور موسیوند:
* فوق لیسانس مهندسی مکانیک از کانادا
* دکترای پزشکی و فوق تخصص جراحی قلب
*مخترع جهانی نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان
*امکان تشخیص پزشکی از راه دور و تنظیم و معالجه قلب،
*تعیین DNA انسان توسط اثر انگشت و ثبت ۱۴ اختراع پزشکی دیگر
*عالی‌ترین مقام علمی جهان از انجمن سلطنتی کانادا و انگلستان
* عضو انجمن دانشمندان نیویورک
*بنیانگذار درمان پزشکی از راه دور در جهان
*رئیس بخش قلب و عروق انستیتو تحقیقات قلب دانشگاه اوتاوا (پایتخت کانادا)
*ساخت زيرپيراهني که مي‌تواند فشار خون و کارکرد قلب را در کساني که قلبشان خوب کار نمي‌کند نشان دهد.

از تمامی این افتخارات و اختراعات که بگذریم داستان زیباترین هدیه‌ای که پرفسور موسیوند دریافت کرده نیز بسیار خواندنی است. او این داستان را چنین نقل می‌کند: «طبق قوانين مرسوم كانادا هديه دادن به پزشكان و هديه گرفتن از آن‌ها ممنوع است. يك روز ديدم شخصى از شبكه‌ای كانادایی به دفتر كارم در بيمارستان اوتاوا آمد و بسته‌اى را جلوى من گذاشت كه از گرفتنش امتناع كردم. آن شخص خيلى اصرار داشت و همين باعث شد كه بسته را باز كنم. هفت حلقه فيلم از همدان و زادگاهم روستاى وركانه بود كه خودشان تهيه كرده بودند. گريه‌ام گرفت و به اين فكر كردم كه چطور براى يك شبكه كانادايى اين قدر زادگاه من و آن خانه محقر سنگى اهميت داشته كه هزاران كيلومتر را طى كنند و از آن فيلم بسازند. آن‌ها اين كار را كرده بودند كه بدانند واقعا من يك چوپان در دره‌هاى كوه الوند بوده‌ام و اين به جرئت مهم‌ترين هديه زندگى من بود». دکتر موسیوند رسالت خود را چنین شرح می‌دهد و چه خوب بود که تمامی دانشمندان و پزشکان چنین رسالتی را بر دوش خود نیز می‌دیدند: «براي من آنچه مهم است خدمت به بشر است نه تنها به مردم كشورم بلكه به مردم تمام دنيا. در واقع جز اين نيز نبايد باشد، رسالت من به عنوان يك پزشك، كمك به بيماران، تعليم و تربيت پزشكان ديگر و اين بار ابداعات و اكتشافاتي است كه بتواند به نوعي به بشر كمك كند».

سایر

« سوء استفاده از مفهوم تضاد »

برگرفته از وبلاگ کورمالی ؛

http://koormaali.wordpress.com/2014/11/18/%D8%B3%D9%88%D8%A1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%81%D9%87%D9%88%D9%85-%D8%AA%D8%B6%D8%A7%D8%AF/
« هر گروهی که می‌کوشد دشمنی و کینه خود را با گروه دیگر ، تبدیل به « پیکار دو اصل متضاد ، دو اخلاق متضاد ، دو خدای متضاد ، دو حقیقت متضاد (حقیقت و باطل) ، دو فلسفه متضاد » سازد ، و خود را «عینیت با یکی‌ از آن اضداد بدهد »، میخواهد به چند نتیجه زیرین برسد:

۱ – چون خود را عینیت با حقیقت یا عدالت یا اصل نیکی‌ و یا عدالت و یا آزادی ….. می دهد ، بنابراین اگر چنانچه شکست هم بخورد ، با این شکست در این نبرد ، یأس او را فرا نمی گیرد و هیچگاه امید « پیروزی نهائی » را از دست نمی دهد. چون حقیقت و اصل نیک‌ و عدالت و آزادی یا خدا ، در پایان پیروز خواهند شد. و اگر خود نیز از بین برود ، نامش به عنوان شهید در تاریخ یادگار خواهد ماند.

۲ – چون خود را با حقیقت یا با آزادی یا با عدالت و یا با امر خدا یا اصل نیکی‌ و روشنائی عینیت می دهد ، اگر چنانچه پیروز شود ، او برای کسب سود خود یا کسب قدرت برای خود یا برای تمتع و لذت شخصی‌ خود ، پیروز نشده است ، بلکه هیچ منظوری جز پیروزی حقیقت ، یا عدالت یا آزادی یا امر خدا یا روشنائی و نیکی‌ ندارد. بنا براین سود و قدرت و لذت شخصی‌ را ، هم برای خود و هم برای دیگران ، تاریک و ناپیدا می سازد. او نمی تواند از این پس میان سود و قدرت و لذت شخصی‌ و خواست خود ، و حقیقت و عدالت و آزادی و نیکی‌ و روشنایی تفاوتی بیابد و آنها را از هم جدا سازد. او همیشه این دو را با هم مشتبه می سازد ، بدون اینکه از آن آگاه باشد. او از سود و قدرت خود ، به نام حقیقت و عدالت و آزادی و نیکی‌ و روشنائی ، لذت می برد. و این مشتبه سازی مداوم به او نهایت دلیری و گستاخی می دهد تا منفعت و قدرت و حیثیت خود را به نام خدا یا حقیقت یا عدالت یا آزادی با نهایت قساوت و بیشرمی تنفیذ و تحمیل کند.

۳ – در اثر متضاد ساختن خود با دشمن (در اثر عینیت دادن خود و او با دو اصل متضاد) ، از سویی ایمان به حقانیت خود در این پیکار می‌‌یابد و « کین » خود را « پاک و مقدس » می سازد و میتواند بدون شرم و نرم دلی‌ ، کین بورزد ، و از سوئی بسیاری از مردم با قبول این عینیت میان او با آن اصل ، به او در این رزم و کین یاری می دهند (در واقع یاری به او نمی‌دهند بلکه یاری به آن اصل میدهند) و همرزمان او می‌‌افزایند و این همرزمان ، برای آنکه برای پیروزی یک اصل می‌جنگند ، از ته‌ دل‌ با تمام جان می‌جنگند (و او وظیفه ندارد که مرهون آنها باشد) ، و چون این کین ورزی و پیکار مساله او نیست ، بلکه مساله پیروزی این اصل یا حقیقت یا عدالت یا آزادی یا نیکی‌ یا روشناییست ، رزم و کینه در تاریخ ، دوام پیدا می‌کند و حتی ابدی و کیهانی می شود. او در کین ورزی و دشمنی شخصی‌ خود یک جریان کیهانی و وجودی می‌‌یابد. بدینسان می تواند «بقای گروه ، و وحدت گروه خود » را به عنوان یک ملت یا امت یا طبقه یا نژاد تضمین کند.

ولی‌ ، هیچ انسانی‌ و هیچ گروهی و هیچ حزبی و هیچ نژادی و هیچ ملتی و امتی و طبقه‌ای ، عینیت با یک اصل ، یا با حقیقت ، یا با مشیت خدا ، یا با عدالت ، یا با روشنایی ، یا با آزادی ، نمی یابد تا آن گروهی که روبرویش هست ، قطب دیگر آن تضاد باشد. چنین عینیت دادنها در تاریخ ، از بزرگترین سوء استفاده‌ها از مفهوم تضاد است. دو گروه را نمی توان در دو قطب متضاد با هم ، تثبیت کرد. یک گروه در سراسر اعمال و افکار و احساساتش همیشه روشنائی نیست و گروه دیگر در سراسر اعمال و افکار و احساساتش همیشه تاریکی نیست. یک گروه همیشه معرفت نیست و گروه دیگر همیشه جهل نیست.

« ایمان به عینیت خود با حقیقت یا با عدالت یا با آزادی یا با هر ایده‌آلی دیگر » ، ایمان سودمندیست برای « استحاله دادن کین خود » به « یک اصل مقدس و متعالی ». او میخواهد کین بورزد و شکنجه و عذاب بدهد و جهان را برای همه مخالفان خود دوزخ سازد بدون آنکه شرم ببرد و وجدان ناراحت داشته باشد و بالاتر از آنها می خواهد از این کین ورزی ، و قساوتگری و خونریزی ، احساس افتخار هم داشته باشد ، از این رو نیاز به چنین ایمانی دارد.

ولی‌ ایمان به عینیت با حقیقت یا با عدالت یا با آزادی یا با مشیت خدا ، ایجاد واقعیت این عینیت را نمیکند. چنانچه وقتی‌ گروهی و یا حزبی و یا طبقه‌ای و امتی و ملتی که خود را با حقیقت یا عدالت و آزادی و مشیت حق عینیت میدهد ، به قدرت و حکومت رسید ، همراه او هیچگاه حقیقت و عدالت و آزادی و نیکی‌ نمی‌‌آید.

و اگر هم گروهی در برهه‌ای ، در موردی ، در مساله‌ای ، در جائی ، برای حقیقت یا عدالت یا آزادی یا نیکی‌ بجنگد ، نمیتوان آن گروه را به طور کلی‌ ، و برای همیشه با حقیقت و عدالت و آزادی و مشیت خدا عینیت داد. گروهی که دیروز « در آن مورد » برای حقیقت می‌جنگد ، فردا ، در همان مورد یا مورد دیگر ، برای دروغ و ستم و سرکوبی آزادی و شیطان خواهد جنگید. این درک خود به عنوان اصلی‌ که « در تمامیتش ضد دشمن به عنوان اصل ضدش هست » ، سبب می شود که هر کاری که می‌کند و هر فکری که می‌‌اندیشد و هر تصمیمی که می‌گیرد به عنوان قطب متضاد با آنچه دشمن می‌کند یا با آنچه دشمن می‌‌اندیشد یا با آنچه دشمن تصمیم می‌‌گیرد ، همه را بطور مساوی و یکنواخت حقیقت و نیکی‌ و روشنائی و آزادی و داد بداند. »

منبع:

منوچهر جمالی، بخشی از کتاب ریشه در زمین تیره ، ۲۴ ژانویه ۱۹۹۱ ، برگ ۲۹ از این کتاب را ببینید ، برگرفته از وبگاهِ فرهنگشهر، بخشِ کتابها.

اجتماعی

دوچهرگی ایرانی

برگه کتابکده نادری فیسبوک

دوچهرگی ایرانی از محیط ناامن سرچشمه گرفته است. یک رو را به ظاهر نشان دادن و در باطن چیز دیگری اندیشیدن، آن قدر طبیعی شناخته شده که کم کسی دربارهٔ آن تردید یا تعجّب می‌کند. تا زمانی که ایرانی دوچهرگی خود را تعدیل نکرده، دلیل بر آن است که در عدم امنیّت روانی به سر می‌برد. حافظ دوچهرگی را دردِ بزرگِ ایرانی خوانده و درست است. تا زمانی که چنین است، تکلیف هیچ کس با جامعه روشن نیست و می‌توان تصوّر کرد که در این وضع، کار چندانی از پیش نرود.

ایران و تنهاییش | محمدعلی اسلامی ندوشن

اجتماعی

من که سر در نیاوردم!

مرتضی پاشایی 1363_1393 -اثر: هادی کاظمی

توی تاکسی در ترافیک سنگین ناشی از حضور گسترده مردم بویژه جوانان و بانوان در هر سن و سالی و از هر قشری، صدای خشمگین جوانی که در صندلی جلوست می پیچد: وایبر زده که چرا برای عزای یک پیرمرد نودساله نکبتی منفور، چهارماه بعد از مرگش دو روز عزای ملی اعلام کردن ولی حالا نمی ذارن برا این جوانمرگ شده که از کثافتکاری های خودشون سرطان گرفته به میل خودمون عزاداری کنیم. بهش می گم مگه تو این مملکت زندگی نمی کنی دیگه برام از اینا نفرست. هم بیکار می شم و هم از دانشگاه اخراجم می کنن.
نزدیک آزمایشگاه پیاده می شم و یک مقدار پیاده روی. وقتی می رسم می بینم برخلاف همیشه خلوت است و من که نیم ساعت زودتر رسیدم(مثل همیشه) فورا نوبتم می شود. تکنسین همیشگی نیست، هر دو دختر خانم پذیرش نیستند،…دستیار دکتر بجای بچه های پذیرش نشسته و خودش هم خون می گیرد. می پرسم بقیه کجا هستند؟ می گوید ترافیک سنگین است، دیر می رسند.
چون وقت دکتر دارم باید نتیجه را ببرم. پس حداقل یک ساعتی باید منتظر شوم. بعداز نیم ساعت کم کم بیماران، دختران پذیرش، تکنسین و سایر کارکنان آزمایشگاه می رسند. همگی سیاه پوشیده اند و چشم با چشمان گریان یا سرخ شده از گریه. بیماران دیر آمده مدعی هستند که در ترافیک مانده اند و فقط تکنسین از حضورش در مراسم تشییع می گوید. در برگشت دوباره خیابانها پر است از مردم. مردمی افسده و غم زده که از تالار وحدت باز می گردند. یکی به من تنه می زند. همان جوان معترض در تاکسی است. عذر می خواهد و با چشمان اشکبار می گوید امروز حال خودم را نمی فهمم، خانم. می دانی که؟!
**************
در مطب دکتر، بیماران سرطانی از اینکه چرا یک جوان گلی مثل او باید از سرطان جوانمرگ شود می گویند و گریه می کنند. یکی آهنگ معروفش را از موبایلش برایمان پخش می کند و بقیه گریه می کنند البته بغیر از من. یکی می پرسد شما چرا گریه نمی کنی؟ می گویم مرحوم را نمی شناختم، بعلاوه ما که همه خودمان سرطان داریم! سر همه عزاداران بالا می آید. با خشم و نفرت به من نگاه می کنند.
دکتر می رسد و خشمگین از ترافیک، می گوید مگر خانواده اش چند بار نگفته اند جوانان بی جهت اجتماع غیرقانونی نکنند. مگر نگفتند پسرشان راضی به زحمت و ناراحتی مردم نیست… یک عده جوان با موی سیخ سیخ چینی/ژاپنی(!) و دختران صد قلم آرایش کرده بالاشهری راه افتاده اند … همه عزاداران پیشین با لبخند های معنادار حرفهای دکتر را تایید می کنند و سر تکان می دهند. چند نفر هم از ترافیک و زحمت رسیدن به مطب و اتلاف وقت خودشان حرف می زنند!
**************
در راه برگشت، رادیوی BRT روشن است و آهنگی از او پخش می شود. همه از دختر جوان و بانوان مسن زیر گریه می زنند. راننده دستپاچه رادیو را خاموش می کند. بعد به تقاضای گروهی دوباره روشن می کند و بعد دوباره صدای گریه که اوج می گیرد خاموش می کند. سر راه ، یک پلیس جوان راهنمایی و رانندگی دست تکان می دهد و در بخش ویژه راننده سوار می شود. از هجوم پیش بینی نشده مردم می گوید و از اینکه چطور باعث نرسیدن مسافران به پرواز، بیماران، شاغلان به سرکار،… شده اند. راننده در تایید حرفش می گوید و در این بین با حواس پرتی، دوباره رادیو را روشن می کند باز یکی دیگر از آهنگ های او پخش می شود وصدای گریه بخش خانم ها اوج می گیرد. پلیس دستپاچه شده و از خوبی های مرحوم، حیف شدنش،… می گوید و زیر لب یکی از آهنگ هایش را زمزمه می کند. دست آخر هم یم گوید خوب مردم حق دارند برای هنرمند محبوبشان عزاداری کنند. چرا پلیس (!) نباید برای مراسم او برنامه ریزی کند و… !
**************
خانمی که از واکنش های مات و متحیر من، خوب به اندیشه های درون ذهنم پی برده با لحنی بسیار آرام و زمزمه وار می پرسد این همه نویسنده و هنرمند از دست دادیم چرا مردم برای آنها چنین نکردند؟ گفتم چون آنها در رسانه میلی معرفی نشدند، فرصت ابراز وجود در میان مردم نداشتند و همیشه برای پیشگیری از محبوبیت و خوانده شدن آثار روشنگرشان، به جاسوسی و… متهم بودند. بعلاوه، حکومت با سرکوب شدید و تبلیغات خلاف واقعیت، هم از وضعیت مردم خبر ندارد و هم خود مردم از وضعیت خودشان بی خبرند. واقعا میزان محبوبیت این هنرمند، پیش از مرگش چقدر بود؟ ولی بعد از مرگ نماد همه جوانانی شد که در نتیجه بی لیاقتی و فساد حکومت قربانی بیماری ناشی از پارازیت، بنزین آلوده، غذا و میوه و سبزی آلوده،… شد. مردم در مرگ او بر همه قربانیان این حکومت می گریند بدون آنکه با سگان هاری درگیر شوند که همیشه برای سرکوب و تحقیر و یادآوری بندگی مردم ار هر موقعیتی سوء استفاده می کنند. حرف هایم را تایید می کند.
می پرسم فقط این وسط هاج و واج مانده ام چرا همه افکار واقعی خود را پنهان می کنند و بسته به محل و موقع رنگ عوض می کنند؟(حتی وقتی مساله ای پیش نمی آید و در اکثریت هستند.) می خندد و می گوید دلیلش ژن جماعت ایرانی است!!!

اجتماعی

به مناسبت یکهزارو سیصد و هفتاد و هشتمین سالگشت کشتار نیاکانمان بدست اهرمن-خویان ِ داعش اندیش در قادسیه

از برگه Persian Gulf فیسبوک

به یاد روان نیاکان کشته شده پاکمان که خون بیگناهشان بخاطر سوداگری و طمع تازیان ِ اهرمن-اندیش ِ اهرمن-خوی برزمین ریخته شد. 29 واژهٔ دیگر

اجتماعی

نجات يك زندگی، اهدای سلول = اهدای زندگی

از برگه سرطان فیسبوک

توی آلمان بانک سلول بنیادی مغز و استخوان اون کشور بیش از 30 میلیون عضو داره یعنی اگه کسی سرطان بگیره احتمال مداواش خیلی بالاست اما توی ایران نزدیک10 هزار عضو از 70 میلیون بیشتر نداره.

اجتماعی

بانوی ایرانی، نـابغـه ی نـابینا با دکـتـرای حـقـوق از هـاروارد

برگه ‏ایرانی باید بداند‏فیسبوک

● دکتر هنگامه صابری
● متولد ۱۳۵۵ – تهران
● نابینای مطلق مادرزاری از هر دو چشم
● رتبه ۳ کنکور سراسری علوم انسانی در سن ۱۶ سالگی در سال ۱۳۷۰
● کارشناسی و کارشناسی ارشد حقوق بین الملل از دانشگاه تهران
● کارشناسی ارشد حقوق از دانشگاه مک گیل کانادا
● کارشناسی ارشد حقوق از دانشگاه هاروارد آمریکا
● دکترا و پست دکترا از دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد آمریکا
● استاد دانشکده حقوق ازگود (اسکودا) در دانشگاه یورک کانادا
● تدریس در دانشگاه‌های: براون، تنسی و بستون یونیورسیتی در آمریکا
● زمینه‌های تخصصی: حقوق بین الملل، حقوق بشر، حقوق معلولیت، تاریخ حقوق بین الملل و تئوری حقوق.

بخوانیم٬ نه تنها افتخار کنیم٬ درس هم بگیریم…

اجتماعی

ماریا اسکلودوسکا کوری

برگه I f..ing love science فیسبوک

ماریا اسکلودوسکا کوری، زمانی در دانشگاهی بدلیل زن بودن پذیرفته نشد اما ادامه دادتا نخستین بانویی باشد که برنده ی جایزه نوبل شد و تنها کسی است که جایزه نوبل در دو رشته ی متفاوت را برای کارهایش در زمینه فیزیک و شیمی بدست آورد.
امروز زادروز ماری کوری است. زمانی که همراه با همسرش در سال 1903 به جایزه نوبل در زمینه فیزیک دست یافت، پی یر کوری تاکید کرد که تنها با کوشش بسیار ماری کوری بود که کار به نتیجه رسید. بعد از مرگ پی یر کوری، در سال 1911 ماری به تنهایی دومین جایزه نوبل در زمینه شیمی را هم دریافت نمود. دختر ماری، ایرنه هم سنت خانوادگی تعالی در دانش را ادامه داد و در سال 1935 به جایزه نوبل در شیمی دست یافت.

سایر

ایرانی بودن آدم وحوا به اثبات رسید!

روزی مریدی بر شیخ عیان گشته و پرسش نمود که یا شیخ، آیا در باب ملیت حضرت آدم و حوا تفحص گشته است؟ زیرا برخی آنان را انگلیسی و بعضی فرانسوی می دانند ؟!
شیخ که به تازگی از سفر بازگشته بود، دستی برمحاسن کشید و گفت:وقتی که نه لباسی برای پوشیدن و نه خانه ای برای سُکنی داشته اند و تنها آذوقه آنان یک سیب بوده که خوردن آن هم جُرم محسوب می شده و با این همه مصیبت باز هم فکر می کردند در» بهشت» ساکن هستند، بطور قطع الیقین» ایرانی» بوده اند.
مرید از این ظرافت سخن گريبان خویش بصورت ضربدری دریده و سر به بیابان نهاد.

سرگرمی،طنز و کاریکاتور

نظریه ی جدید: برهمکنش جهان های موازی با یکدیگر و تاثیر آنها بر جهان ما – لیزا وینتر

http://www.iflscience.com/physics/physicist-predicts-parallel-universes-overlap-and-interact

New Theory Suggests Parallel Universes Interact With And Affect Our Own Universe ; November 4, 2014 ; by Lisa Winter

فرضیه ی جهان های موازی اغلب در داستان های علمی تخیلی به تصویر کشیده می شود بدون آنکه هیچ مستند و مدرکی ارائه شود که آنها واقعا وجود دارند. 25 واژهٔ دیگر

علمی

امروز نسیه – فردا نقد سروده هالو(محمد رضا عالی پیام)

برگه ‏محمد رضا عالی پیام – هالو‏ فیسبوک

مرد راننده ای بیابانی
بین ابیانه و حسین آباد
سر در قهوه خانه ای ناگاه
چشم او بر نوشته ای افتاد
«هر که در این مکان غذا بخورد
به امان خدا رود آزاد
سی چهل سال بعد پولش را
نوه هایش به ما کنند ایفاد»

مرد با دیدن چنین جمله
زد بغل، رفت تو خوش و سرشاد
قیمه و قورمه و کباب و چلو
ماست و نوشابه، سبزی و سالاد
همه را خورد و آرغی هم زد
مست و شنگول از چنین رخداد
تا که برخاست موقع رفتن
صاحب رستوران جلوش ایستاد
بعد صورتحساب میزش را
مهر و امضا شده به دستش داد
مرد راننده آمپرش بالا
رفت و پرخاش کرد با فریاد
این یقینن کلاه برداری است
مردک حقه باز، ای شیاد
از چه این جا نوشته پول غذا
بعد سی سال گردن اولاد؟
صاحب قهوه خانه گفت: عزیز
بی خود و بی جهت نگیر ایراد
این حساب پدر بزرگ شماست
که برای شما به جای نهاد

ای جوانان و کودکان عزیز
بشنوید این نصیحت از استاد
که اگر زرت جمله قمصور است
همه تان بد بیارِ مادر زاد
نیمی افسرده اید و پژمرده
نیم دیگر به گند و گه معتاد
این طرف فقر هست و بیکاری
آن طرف چوب هست و استبداد
اختلاس و چپاول و دزدی
هر کجا هر طرف کند بیداد
با اسید و چماق و چوب شوید
در خیابان و کوچه ها ارشاد
تو مپندار مشکل از خود توست
یا تو تقصیر کاری از بنیاد
همه این ها هزینه‌ی رأیی ست
که زمانی پدر بزرگت داد

با چنین شعر و معرها هالو
سر تو بر تن تو مانده زیاد
محمدرضا عالی پیام (هالو)

اجتماعی

ایرانیان در اسارت ملایان

برگه ایران در اسارت اسلام فیسبوک

بهشت آنجا که ملايی نباشد

کسی را با کسی کاری نباشد

در آن شهری که ملا خانه دارد

در آن جا، هيچ دانايی نباشد

جهان خالی شود از حقه بازی

در آن روزی که فتوايی نباشد

به امید بیداری — با ‏‎Afshar Eftekhari‎‏.

اجتماعی

تا فراموشت شود وضع پریشان وطن بر پریشانحالی ی آل عبا خون گریه کن – دکتر مصطفی بادکوبه ای

هرچه خواهی بر شهید کربلا خون گریه کن
ماه ها بنشین و بر آن ماجرا خون گریه کن
در دل تاریخ، سرگردان بمان، تا روز حشر
همصدا با نوحه ی اهل عزا خون گریه کن
تا فراموشت شود وضع پریشان وطن
بر پریشانحالی ی آل عبا خون گریه کن

از غم امروز گر گویی به خشم آید خدا
در غم دیروز از بهر خدا خون گریه کن
نوحه ی تزویر می خوانند یاران ستم
در کنار ظلم بنشین، بی ریا خون گریه کن

چون اسیر بند و زندان نیست این جا هیچ کس
بر غل و زنجیر سبط مصطفی خون گریه کن
شعله های اعتیاد ار سوخت نسلی را چه باک
تو به یاد شعله های نینوا خون گریه کن
مصلحت را بر حقیقت برگزین از روی عجز
قصه ی “هیهات مِنَ الذله” را خون گریه کن
چون جوانان وطن را نیست رنج و کاستی
بر عروس قاسم نیکو لقا خون گریه کن
تشنه ی مهر و محبت نیست این جا کودکی
بر یتیم تشنه ی دشت بلا خون گریه کن
زآنکه دامان وطن ایمن ز فقر است و فساد
در عزای چادر دردانه ها خون گریه کن
از شهادت می گریز اما به امید ثواب
هر چه خواهی بر شهید کربلا خون گریه کن

دکتر مصطفی بادکوبه ای

اجتماعی

آيا هر كسي حق اظهار نظر در حوزه هاي علمي را دارد يا خير؟

برگه دانش و اندیشه فیسبوک

از نظر تا نظريه (بخش دوم) :

آيا هر كسي حق اظهار نظر در حوزه هاي علمي را دارد يا خير؟ من نظرم را راحت و شفاف مي گويم : بنده حق اظهار نظر را براي همه با هر سطحي از سواد آكادميك و غير آكادميك در هر حوزه اي ، حتي حوزه علم قائل هستم! اين تنها بخشي از حق آزادي بيان است. حتي در حد امكانات خود تلاش مي كنم ديگران در چارچوب علم نظر بدهند و اصولا اهميتي ندارد كه به رشته تحصيلي آنها مربوط است يا خير! لطفا به سرعت قضاوت نكنيد. من از مريخ نيامده ام و به دنبال جلب توجه از طريق مخالفت با بديهيات نيز نيستم!
به خوبي مي دانم كه باور من به ظاهر در تضاد كامل با اين موضوع بديهي در دنيا و به ويژه ايران است : فقط در حوزه تخصصي و حرفه اي خود اظهار نظر كن. جمله مذكور به معناي ديگر به كار مي رود : در طول زمانيكه در زمينه اي علمي متخصص نشدي ، اظهار نظر نكن. حتي در فرهنگ ما موضوع فقط در حد يك نصحيت نيست. بدان معناست كه حق اظهار نظر نداري! به نظرم ما ايرانيها بيشتر از دنيا به اين جمله معتقديم، هر چند در عمل كمتر از دنيا آن را رعايت مي كنيم، چون به تصور ما، بسياري از نظراتي كه مي دهيم در حوزه هاي علمي نيست، مانند سياست، اقتصاد، روانشناسي افراد و …! احتمالا فقط موضوعاتي علمي است كه با معادلات پيچيده رياضي ، تئوريهاي سنگين فيزيكي و واكنشهاي طولاني شيميايي سر و كار دارد! اين نيز يكي از اشتباهات رايج است.
اولين تصوري كه ما از اظهار نظر هاي غير تخصصي داريم، اشتباه بودن و در نتيجه خطرناك بودن آنها براي جامعه است. اين خطر دو گونه است. يكي رواج يك نظر اشتباه در سطح جامعه (به ويژه اگر كاربردي باشد) و دومي اجرايي شدن يك نظر غير علمي كه حداقل در كشور ما نيازي به مثال و شفاف سازي ندارد! آيا اين تمام مطلب است؟
زماني كه يك جامعه به هر دليلي و به ويژه به خاطر عقب افتادگي فرهنگي، حقي را از اعضايش در مكان و زمان (جايگاه ) مناسب خود سلب مي كند، آنگاه ممكن است عقده هايي را در افراد ايجاد كند كه در جايگاه نامناسبي خالي شود! طبق آن گزاره بديهي، اگر حق اظهار نظر در زمينه هاي مختلف علمي قبل از متخصص شدن (يعني در دوران متكي به پدر و مادر، مدرسه ، دبيرستان ، دانشگاه و …) از فرد گرفته شود، به دلايل گوناگون، خود تبديل به معضلات اجتماعي و فرهنگي مي شود كه يكي از اين معضلات ، اظهار نظرهاي غير تخصصي در جايگاه نامناسب است! اميدوارم به عمق مفهوم اين جمله اخير پي ببريد. اگر در دوراني كه يك فرد، ذهن پاك ، ساده و شفافي دارد، به ويژه در دوران دانش آموزي و دانشجويي، حق اظهار نظر از وي گرفته شود، بهترين زمان براي تمرين، انعطاف ذهني و از همه مهم تر ، طي مسير فرآيند آشنايي ذهن با علم و تحليل و تفكر علمي از دست مي رود! موضوع فقط گرفتن حق نيست، حتي اگر فضاي فرهنگي به گونه اي باشد كه افراد، حاضر به اظهار نظر نباشند (مانند ترس از اشتباه يا مسخره شدن و …) نتيجه به همان مشكل مي انجامد!
به همين ترتيب به دلايلي كه در آينده خواهم گفت ، بيشتر افراد از از علم و تفكر علمي زده شده و به دنبال زمينه هايي مي روند كه بتوانند به راحتي در آن اظهار نظر و بحث كنند. اين زمينه ها چيستند؟ تماما غير علمي! طبعا در آينده اي نزديك همين افراد، داراي شغل، مسئوليت و گاهي پستهاي كليدي مي شوند و در اين جاست كه زمان تمرين گذشته و اظهار نظرهاي غير علمي و حتي اجراي اين نظرات، دامن گير يك اجتماع خواهد شد. در زماني كه مي توان و بايد نظر داد، اشتباه كرد، اصلاح كرد، تمرين كرد و علمي شد، اين حق سلب مي شود و زماني كه شخص، شغلي و پستي براي خود دست و پا كرد، عقده اظهار نظر غير علمي و حتي اجراي آن را بر سر اجتماع خالي مي كند. يعني زماني كه اشتباه تاوان سنگيني دارد!
مطلب را طولاني نمي كنم. اگر شما با اين نظر موافق باشيد، به نظر مي رسد بنده بايد باز گردم و جمله ابتدايي را اينگونه اصلاح كنم : هر كسي حق اظهار نظر در حوزه هاي علمي را دارد، اما در جايگاه مناسب! شايد اين تاكيد آخر براي جغرافيايي ما خالي از لطف نباشد ، اما به نظرم براي يك جامعه باز و نظام مند بيهوده و اضافي است. طبيعي است كه به جز استثنائات معدود، اظهار نظرها به طور اتومات در جايگاه مناسب خود قرار مي گيرد! طبعا يك مجله معتبر هر مقاله و نظري را چاپ نمي كند. يك رسانه معتبر به پخش هر نظري از سوي هر كسي نمي پردازد. هر كسي نمي تواند تريبون جمع بزرگي را در دست بگيرد و نظراتش را بيان كند. نظرات گوناگون، فيلتر شده و معمولا در جايگاه اصلي خود قرار مي گيرد. گاهي در حد امواج صدا يا رنگي كردن گوشه اي از فيسبوك و …! بنابراين جاي نگراني براي يك جامعه باز نيست. هر كسي حق نظر و بيان دارد و اين نظرات در جايگاه خودشان آرام مي گيرند. همين! براي جوامع بسته چطور؟ آيا مي توان به بهانه اينكه چون در اين جغرافيا ، نظرات در جايگاه خودشان قرار نمي گيرند، با فرهنگ حق اظهار نظر حتي در حوزه علمي مخالفت كرد؟ نظر شما چيست؟

اجتماعی

بیانات گهربار مسوولان 40-حجت الاسلام عابدینی امام جمعه معمولان: مبارزه با ماهواره از اهداف قیام امام حسین (ع) است

http://www.freezepage.com/1414095425VRKBVRUVAO
حجت الاسلام عابدینی امام جمعه معمولان: با بررسی اهداف قیام عاشورا متوجه این مساله شدیم که امام حسین(ع) در آن زمان هم مبارزه با ماهواره از اهداف آن حضرت بوده است.

سایر

آیینِ عزا -اسماعیل خویی

برگه Esmail Khoi فیسبوک ؛

به دوستان ام محمود جانِ باغبان
و مصطفا جانِ بهنیا
1
اسلامِ انیران چو به ایران آمد،
چندان به غم آمیخت که ویران آمد:
7 واژهٔ دیگر

ایران

وای که ردپای دزد آبادی ما، چقدر شبیه چکمه های کدخداست؟؟؟؟؟؟

برگه به نام انسان بخشنده مهربانفیسبوک

روزی که ردپای به جا مانده ،شبيه چکمه های کدخدا بود یکی می گفت: دزد، چکمه های کدخدا را دزدیده، دیگری گفت: چکمه هاش شبیه چکمه کدخدا بوده. هر کسی به طریقی واقعیت را توجیه می کرد، دیوانه ای فریاد برآورد: که مردم؛ دزد، خود کدخداست، مردم پوزخندی زدند و گفتند:کدخدا به دل نگیر، مجنون است دیوانه است ،ولی فقط کدخدا فهمید که تنها عاقل آبادی اوست. از فردای آن روز کسی آن مجنون را ندید و احوالش را جویا شدند که کدخدا می گفت :دزد او را کشته است، کدخدا واقعیت را گفت ولی درک مردم از واقعیت ،فرسنگ ها فاصله داشت، شاید هم از سر نوشت مجنون می ترسیدند چون در آن آبادی، دانستن بهايش سنگین ولی نادانی ،انعام داشت ،پس همه عرعرکنان هر روز در خانه کدخدا جمع می شدند!!!!!
سیمین بهبهانی

اجتماعی

25 مورد از شوخ گویی های اسکاروایلد به مناسبت یکصد و شصتمین زادروزش

http://mentalfloss.com/article/59484/25-oscar-wildes-wittiest-quotes-160th-anniversary-his-birth
16 اکتبر 2014، 24( مهرماه 1393) یکصد و شصتمین زادروز اسکار وایلد است. با برخی از بهترین شوخ گویی هایی جشن می گیریم.

1. فکر کنم خدا در آفرینش انسان، تاحدی توانایی خودش را دست بالا گرفته.
394 واژهٔ دیگر

سایر

جستجو برای حیات فرازمینی باید آب، اکسیژن و کلروفیل را هدف بگیرد. مایک وال

Search for Alien Life Should Target Water, Oxygen and Chlorophyll By Mike Wall, Senior Writer | September 30, 2014

http://www.space.com/27294-alien-life-biosignatures-chlorophyll.html

{این تصویر مفهومی هنرمندانه کپلر-186f را نشان می دهد، نخستین سیاره به اندازه ی زمین که در مدار ستاره اش در محدوده ی قابل سکونت قرار دارد. 28 واژهٔ دیگر

علمی

دزد و عسس – محمد رضا عالی پیام – هالو

برگه محمد رضا عالی پیام – هالو فیسبوک

قاضی بزرگ شهر، این امریه
داده ست به سردبیر هر نشریه
هر کس که ولو یک کلمه از دزدان
از کشف فساد اقتصادی کلان
از رشوه و اختلاس اصحاب رجال
اسرار مگوی دزدی بیت المال
از این که فلان شخیص آقا زاده
از زید گرفته و به کی ها داده
از باند زمین خواری قم تا قرچک
از وام بدون سند و بی مدرک
از سود هزارها هزاران ملیارد
از روغن ناسالم بی استاندارد
مطلب بنویسد و زند تیتر درشت
صد پشت «ننه – خواهر» ایشان از پشت . . .
آن کس که به این امور واهی پرداخت
باید رود آن جا که عرب نی انداخت
نشریه او الی الابد توقیف است
احوال خودش هم که بلا توصیف است

ای ملت از این خبر تعجب نکنید
اسکل نشوید، جان من کُب نکنید
بسیار طبیعی است، ارواح ننم
بگذار برایتان مثالی بزنم:
یک کور به همراه رفیقی بینا
رفتند و خریدند دو کیلو خرما
در موقع خوردن، آن که نابینا بود
با یار و شریک خود چنین شرط نمود:
باید که یکی یکی خوریم این خرما
هر کس که دو تا دو تا خورد، واویلا
دزد است و حلال را حرامش کرده
در کار شراکتش غل و غش کرده
آن دوست قبول کرد و مشغول شدند
از عهد و قرار خویش شنگول شدند
بعد دو سه لقمه کور فریاد کشان
گفت: از چه سه تا سه تا سه تا خوردیشان؟
گفتا: زر مفت می‌زنی نابینا
چشم تو کجا بود ببینی این را؟
الحق که شریک ناتو و نامردی
این تهمت دزدی از کجا آوردی؟
آن کور جواب داد: مرد دله دزد
گفتی به خودت رفیق کور است، بدزد
چون بنده خودم دو تا دو تا می‌خوردم
لیکن تو به ابروت نیاوردی خم
چون دزدی بنده لا سبیلت کردی
یعنی که به روی شاهم آس آوردی

این خلّص ماجرای دزد و عسس است
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
محمد رضا عالی پیام (هالو)

سرگرمی،طنز و کاریکاتور

ایرانی نژادان در محاصره گرگان وکفتاران

acebook.com/Persian.Gulf.Gulf

«درد و رنج کوبانی، درد و رنج همه ی ایرانی نژادان است.»

امروز شمارش ایرانی نژادان/تباران در جهان، میان ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون بر آورد شده است، که بلاستثنا از کوبانی تا کابل، از اوستیای شمالی و سمرقند و بخارا تا کومزارها در آن سوی آب های نیلگون خلیج فارس، در رنج و نکبت و جنگ و نابسامانی بسر می برند. 16 واژهٔ دیگر

اجتماعی

یادی از احمد بیات مختاری

شاعر و هنرمندی که بطرز فجیعی به قتل رسید

یادی از احمد بیات مختاری

شاعر و هنرمند سرشناس شیراز

قربانی قتلهای زنجیره ای

احمد بیات مختاری (سرهنگ نیروی هوابرد و مربی چتربازی، شاعر و هنرمند) روز 11 مهر ماه سال هزار و سیصد و هفتاد و پنج در شیراز به طرز فجیعی به قتل می رسد.

احمد بیات مختاری پیش از آن در ساختمان وزارت اطلاعات شیراز توسط مصطفی کاظمی از سازماندهندگان اصلی قتلهای زنجیره ای و همکار سعید امامی که نقش مهمی در عملیات سرکوب و ترور روشنفکران استان فارس داشت، مورد بازجویی قرار می گیرد و تهدید به قتل می شود.

احمد بیات مختاری ساعت نه شب 11 مهر ماه توسط عوامل وزارت اطلاعات شیراز از طریق یک نوازنده سه تار که ارتباط دوستی با زنده یاد احمد بیات مختاری برقرار می کند، به یک میهمانی ساختگی دعوت می شود. در این ساعت سه تن از عوامل ترور سر قراری که از پیش تعیین شده بود، او را سوار اتومبیل کرده تا ظاهرا به محل میهمانی ببرند. تیم ترور با توسل به زور دستهای احمد بیات مختاری را می بندند. سپس وی را از اتومبیل بیرون آورده و در کف جاده خوابانده و به شکل فجیعی در چندین نوبت با همان اتومبیل او را زیر میگیرند.

جسد زنده یاد بیات مختاری صبح روز بعد توسط مردم کشف و بوسیله نیروی انتظامی به پزشکی قانونی شیراز انتقال داده می شود.

تیم ترور جسد احمد بیات مختاری را همراه ساز سنتور او در کنار پیکان سفید رنگ در جاده کمربندی سیمان شیراز رها کرده و از محل می گریزند. در جست و جوهای انجام گرفته مشخص می شود هیچ یک از اموال شخصی او به سرقت نرفته است. در پزشکی قانونی دیده می شود که قفسه سینه او کاملا خرد شده و به سایر اعضای بدن وی آسیب های جدی وارد آمده است.

احمد بیات مختاری اولین بار در تیرماه سال هزار و سیصد و شصت در شیراز به جرم براندازی و اقدام علیه رژیم جمهوری اسلامی در محل کار خود (نیروی هوابرد شیراز) دستگیر می شود و در زندان دیزل آباد شیراز تحت شکنجه جسمی قرار می گیرد.

وی پس از سه سال از زندان آزاد می شود و مدتی بعد با ابلاغ کتبی از نیروی هوابرد پاکسازی می شود.

زنده یاد سرهنگ بیات مختاری از نوجوانی با استاد محمدرضا شجریان دوست بسیار نزدیک و همکلاس بوده است. هر دو دخترانشان را پس از تولد« افسانه» نامگذاری می کنند. از صدای زیبایی برخوردار بود و به ردیفهای آوازی موسیقی ایرانی نیز اشراف و تسلط کامل داشت. وی پس از اخراج از نیروی هوابرد برای گذران زندگی به تدریس سنتور می پردازد.

این شاعر و هنرمند موسیقی همچنین به دلیل عشق و تسلط به ادبیات ایران، اقدام به ایجاد انجمن شعر و ادب میکند. شبهای شعر و جلسات متعدد برای بررسی متون ادبی باعث می گردد تا ماموران امنیتی به دفعات او را به وزارت اطلاعات فراخوانده و مورد بازجویی و تهدید قرار دهند اما وی همچنان به فعالیتهای خود ادامه می دهد.

ماموران امنیتی شیراز چندی بعد ناصر امامی دیگر شاعر اهل شیراز و از دوستان نزدیک احمد بیات مختاری احضار و مورد بازجویی قرار میگیرد. به او نیز اخطار می شود تا از برگزاری شبهای شعر خودداری کند و گرنه به سرنوشت احمد بیات مختاری دچار خواهد شد.

احمد بیات مختاری در دارالرحمهً شیراز به خاک سپرده می شود. در روز اجرای مراسم تدفین چهارده، پانزده تن از ماموران لباس شخصی در مسجد حضور یافته و از سخنرانی دو تن از اعضای خانواده وی جلوگیری به عمل می آوردند.

همسر زنده یاد احمد بیات مختاری که پس از این واقعه سکته مغزی میکند، فلج می شود.

از زنده یاد احمد بیات سه فرزند باقی مانده است و هم سرپرستی آنها را دختر بزرگ او عهده دار می شود. دختر کوچک او مبتلا به بیماری سرع است. تنها پسرش دو سال بعد از مرگ پدر با گلایدر سقوط می کند و جان خود را از دست می دهد.

احمدبیات مختاری برادر هنرپیشه محبوب سینمای ایران خانم محبوبه بیات است.

عباس بختیاری – پاریس 6 دسامبر 2014

گروگان آمریکایی القاعده در یمن کشته شد

گروگان آمریکایی القاعده در یمن کشته شد

لوک سامرز، خبرنگار و عکاس ۳۳ ساله آمریکایی، بیش از یک سال در اسارت اعضای القاعده در شبه جزیره عرب درآمده بود.

لوک سامرز، خبرنگار و عکاس ۳۳ ساله آمریکایی، بیش از یک سال در اسارت اعضای القاعده در شبه جزیره عرب درآمده بود.

وزیر دفاع آمریکا از کشته شدن لوک سامرز خبرنگار آمريکايی و يک امدادگر اهل آفريقای جنوبی که سال گذشته توسط گروه القاعده يمن گروگان گرفته شده بودند، در جريان عمليات نجاتی که به دستور رئیس جمهوری ایالات متحده آغاز شده بود، خبر داد.

خبرگزاری آسوشيتدپرس روز شنبه به نقل از چاک هگل، وزیر دفاع آمریکا که در افغانستان به سر می‌برد، گزارش داد اين دو گروگان در جريان عمليات نجات مشترک نيروهای ویژه آمريکايی و يمنی، به دست نيروهای القاعده کشته شدند. به گفته آقای هگل، در عملیات کوماندویی، شماری از اعضای القاعده کشته شدند. عملیات جمعه شب، دومین عملیات در دو هفته اخیر بود که برای آزادی آقای سامرز انجام گرفت.

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا ساعاتی پیش، قتل لوک سامرز را «وحشیانه» توصیف کرد و تسلیت عمیق خود و مردم آمریکا را به خانواده وی ابلاغ کرد.

اندکی پیش از بیانیه کاخ سفید در واکنش خبر کشته شدن شهروند خبرنگار-عکاس ۳۳ ساله آمریکایی، رئیس امنیت ملی یمن گفته بود که پیکارجویان قصد داشتند آقای سامرز را روز شنبه به قتل برسانند.

آقای سامرز در سپتامبر سال ۲۰۱۳ میلادی در صنعا پايتخت يمن توسط گروه القاعده گروگان گرفته شده بود. وی از سال ۲۰۱۰ (۱۳۸۹) با شروع قیام در کشورهای خاورمیانه، که به بهار عرب معروف شد، به منطقه سفر کرد و بعد از مصر و مراکش، در یمن به کار عکاسی و خبرنگاری پرداخت. دوستانش می‌گویند شبی که در صنعا به اسارت اعضای القاعده درآمد، بی‌اعتنا به هشدارهای آن‌ها و بدون همراه به گردش در پایتخت یمن رفته بود.

دیگر گروگان کشته شده در جریان عملیات ، پی‌یر کورکی، امدادگر اهل آفریقای جنوبی معرفی شده است. سازمان خیریه‌ای که آقای کورکی برای آن کار می‌کرد اعلام کرده وی قرار بود روز یکشنبه از اسارت القاعده آزاد شود.

در ویدئویی که القاعده یمن روز چهارشنبه منتشر کرد، یکی از اعضای آن گروه تهدید کرده بود در صورتی که درخواست‌های آن‌ها برآورده نشود، آقای سامرز به قتل خواهد رسید. ایالات متحده در واکنش به این تهدید اعلام کرد برای نجات شهروند آمریکایی وارد عمل شده است.

خانواده آقای سامرز روز جمعه در یک پیام ویدئویی از آن گروه افراطی خواسته بودتا با نشان دادن «رحم و شفقت»، او را آزاد کنند.

واشنگتن گروه القاعده در شبه جزیره عربستان را یکی از خطرناک‌ترین شاخه‌های این گروه تروریستی می‌داند.